۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

ترک عادت

توی زندگیم خیلی چیزها باید مرتب کنارم باشند تا احساس آرامش کنم. بدجوری به بودنشان عادت کرده ام. حتی اگه ازشان هم همیشه استفاده نکنم. یکی از این چیزها " چای" است. همیشه باید یک لیوان چای کنارم باشه، حالاخیلی فرق نداره کجا باشم : سر کار، توی آفیس(اتاق کار) ، یا حتا در کتابخونه پنهانی در فلاسکی دربسته. فقط باید دم دستم باشه. البته اعتراف میکنم که خیلی وقتا هم هست که فنجان چای ام سرد میشه و نیمه، دور ریخته میشه. خب، طبیعیه ۲۴ ساعته که نمیتونم چای بخورم، ولی خوب باز باید کنارم باشه. الان که دارم فکر میکنم میبینم خیلی چیزهای دیگه هم به غیر از چای هست که بدون این که حواسم باشه بد جوری بهشون عادت کرده ام. مثلا "اینترنت ۲۴ ساعته" . این را وقتی فهمیدم که برای یک سفر دو روزه نتونستم کامپیوترم را با خودم نبرم و اینترنت نخرم ! یا مثلا"غذای ایرونی" ، از مواردی است که حتما باید احساس کنم همیشه هر موقع خواستم باید باشه. برای همین همیشه توی یخچالم سبزی قورمه، لپه، لوبیا و ... پیدا میشه. یک کم دیگه که فکر میکنم، میبینم باید همیشه یک فیلم ایرونی هم روی لپ تاپم داشته باشم ، نه که حالا هر شب بشینم، فیلم یا سریال ایرونی ببینم، ولی باید احساس کنم که هرموقع که خواستم میتونم ببینم. و باز هر چی بیشتر فکر میکنم میبینم این لیست هی ادامه پیدا کنه و بیشتر میشه . یک آن میترسم از این همه وابستگی و عادت که نمیدونم هر کدومشان از کی و چه جوری شروع شد. یاد حرف یکی از معلم های قدیم ام میفتم که نصیحتی متفاوت از سایر معلمینمان داشت. تنها نصیحت اش این بود که:" بچه ها خودتان را عادت بدید که عادت نکنید ." آن موقع خیلی معنی‌ حرفش را نمیفهمدیم ، فقط از آهنگ جملش خوشم میومد و هی تکرارش میکردم. الان ولی برای اولین بار دارم حسش میکنم و اعتراف میکنم که میترسم از این همه مواردی ( فقط سه تاش را به عنوان نمونه گفتم ) که اینقدر بهشان دلبسته شدم که حتی نبود یک روزشان هم کلافه ام میکند.

هیچ نظری موجود نیست: