۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

به حسین شریعت مداری ، پیام فضلی نژاد و تمامی سربازان گمنام وزارت اطلاعات ، برادران زحمت کش بولتن نیوز ، جهان نیوز و ... نیوز اگر اعتقادی هست



روزی جوانی بیامد و در پای عبدالله مبارک افتاد و زار زار بگریست و گفت: گناهی کرده‌ام، از شرم نمی‌توانم گفت. عبدالله گفت بگوی تا چه کرده‌ای
گفت: زنا کرده‌ام.
گفت: ترسیدم که مگر " غیبت " کرده‌ای


پ.ن- حالا ای کاش صرفا فقط " غیبت " بود ...

۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

خوب بالاخره همه چیزمان باید به هم بیاد دیگه ..

یادمه دانشگاه که بودیم سرکلاس حقوق جزا و مبحث دیات ، قیمت دیه (خون بها) های مختلف برای قسمت های مختلف بدن را می خواندیم: قیمت دیه چشم ... ریال، دیه دست.... ریال ، دیه فلان جا ، فلان مقدار ریال، الخ. 
قیمت ها به گونه ای وضع شده بودند که وقتی دیه چند جای مختلف بدن را حساب می کردی، از دیه کل بدن [ یعنی دیه قتل ] ، به مراتب بیشتر می شد. 

وقتی نوبت به دیه تصادفات رانندگی رسید، یکی از بچه ها به شوخی گفت : " پس یادمان باشه اگر یک وقتی اشتباها کسی را زیر گرفتیم  و احتمالش بود که به چند جای بدنش آسیب رسانده باشیم ، یک دنده عقب گرفته و کلا طرف را زیر کنیم. بابا دیه قتل که خیلی کمتر از دیه چند جای بدنه!
و بعد هم کلی بحث شد سر این که چرا دیه این گونه تعیین شده است و این که با این ترتیب اگر راننده ی بی وجدانی از قیمت دیات آگاه باشد  و بداند که دیه قتل غیرعمد ، به مراتب کمتر از دیه چند جای بدن است و عابر پیاده نگون بختی را هم بد جوری داغون کرده باشد ، ممکنه جدی جدی برای این که برایش ارزان تر در آید طرف را کامل زیر کنه    ! "
هفته پیش که  خواندم دست یک نفر را به خاطر سرقت ٧٠ هزار تومان پول در شیراز " قطع " کردند ، ( که معلوم نیست با این وضع تحریم و تورم، بنده خدا دنبال پول دوای مادرش بوده یا خرج زن و بچه اش ) و دزدان اختلاس های چند میلیاردی تومانی را در عوض راهی ویلاهای شیک اشان در کانادا کرده اند ،جواب سوال آن روز کلاس جزا را گرفتم، خوب بالاخره همه چیزمان باید به هم بیاد دیگه ... 


..



( عکس از توکا نیستانی " روز آنلاین )

از گفتگوهای یک آدم جویای کار و یک آدم پرکار

 تو اینجا چه  کار می کنی ؟ - 
خودت چه کار می کنی ؟ - 
 
 کاری نداشتم امروز، یک سر آمدم این جا-
- من دنبال کار می گشتم، گفتم بیام این جا.
ا 

۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

بالاخره نزول اجلاس کرد

١.اولین برف زمستانی لندن ، دیروز نزول اجلاس کرد بدین ترتیب




این انگلیسی ها هم که هنوز از کانادایی ها یاد نگرفتند چه طوری با برف کنار بیایند کلی هول شدند و مدرسه ها را تعطیل  کردند و سیستم  حمل و نقل هم کمی مختل شد ولی خوب در مجموع کارکرد 
 یادم میاد مونترال که بودم همون وقتا که شهرشبیه پیست شمشک و دیزین شده بود، یک بار توفان وحشتناکی آمد بطوری که حتی جرات نکردم آن روزعصراز خانه بیام بیرون . شبش از دانشگاه ایمیل زدند که امتحان های روز بعد به خاطر دانشجویانی که از بیرون شهر می آیند، نیم ساعت دیرتر برگزارمی شود 

یعنی نهایت بهم خوردن برنامه در وحشتناک ترین توفان ها، ( و نه چند سانتی متر برف مثل اینجا)، فقط عقب افتادن نیم ساعت امتحان روز بعد آن هم فقط به خاطر دانشجویانی که از بیرون شهر می ایند  !
 

  
٢.همان دیروزهم كميك ترين تراژدي عمرم اتفاق افتاد...اگه برای خودم اتفاق نیفتاده بود ، حتما يك دل سير مي خنديدم ...


۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

جدال حقوق و هنر


چند وقت پیش در اینترنت خواندم که یکی مغازه های لباس فروشی در ایران در اتاق پرواش، آینه هایی به طورمخفیانه نصب کرده بود . یکی از مشتریان حین پرو لباس ، متوجه این آینه ها  شده و کار به شکایت می کشد . نمی دانم این خبر تا چه حد موثق است اما، در بازدید از موزه تیت مدرن لندن ، متوجه یک شیوه عکاسی به نام " ویوریسم" [عکس برداری مخفیانه ( در حالت خصوصی ) از سوژه ] شدم. اکثر عکس ها در مکان های کاملا خصوصی مثل حمام ، اتاق پرو یا اتاق تعویض لباس ورزشگاه  گرفته شده بودند . عکس ها را در حالتی از بهت و ناباوری تماشا می کردم . در تمام مدت به این فکر می کردم که چطور عکاسانی به خود جرات نقض خصوصی ترین حریم افراد در خصوصی ترین مکان ها را داده  وعکس هایشان را هم با افتخار در نمایشگاه ها ، به عرصه عموم میگذارند . البته آن طور که خواندم گاه علیه چنین عکاسانی هم اقامه دعوا شده که باعث  محکومیت عکاس شده ، اما درنهایت بخش  ویوریسم موزه تیت مدرن به من ثابت کرد که عکاسان پیروز این جدال گشته اند. راستش بیشتر از اینکه حواسم به عکس ها باشد ، تمام مدت فکر کردم که چطور از نظر حقوقی چنین امری امکان پذیر است حتی یک قسمتی از موزه اختصاص  پیدا کرده بود  به اشیایی که مورد استفاده عکاسان ویروسم قرار میگیرد برای نصب مخفیانه دوربین های مینیاتوری. فرصتی نشده که بیشتر راجع به این موضوع بخوانم یا تحقیق کنم ولی امروز یک روش برای مقابله با ویرریسم در اینترنت خواندم و به عنوان کسی که به شدت با این شیوه عکاسی مخالف است ، این جا می آورم .



هر وقت جایی بودید که مجبور شدید لباستون رو عوض کنید مثلا اتاق پرو مغازه‌های لباس فروشی یا استخر،حتما به آینه موجود در اطرافتون دقت کنید.ممکن بعضی‌ از این‌ها فقط شیشه رفلکس باشند و از پشت دید داشته باشند و احیاناً دوربینی در حالِ ضبط فیلمِ بدنِ بدونِ لباسِ شما باشد.
راهِ حلِ ساده‌ای وجود دارد که شما میتونید از اون طریق از صحتِ سقم وجودِ آینه واقعی‌ مطلع بشید.
طبق عکس انگشتتون رو بگذارید رو آینه.اگر بینِ انگشت و تصویرِ انگشت در آینه فاصله وجود داشت مطمئن باشید که این واقعی‌ ‌ست (تصویرِ سمتِ راست). اما اگر بینِ انگشت و تصویرِ انگشت هیچ فاصله‌ای وجود نداشت (تصویرِ سمتِ چپ) به این معناست که این این واقعی‌ نیست و شما در مقابلِ شیشه رفلکسی ایستاده اید که از پشت دید دارد.
 





۱۳۹۱ دی ۲۲, جمعه

داعیه ای که به عمری اندوخته و به شبی فنا گشت

فقط دو شب یادم رفت، حساب کتاب خانه ام را چک کنم. با ١٢ کتابی که موعد اشان پریشب سر رسیده بود، امروز بیست پوند بدهکار شدم.


یک عمر داعیه صرفه جویی دوران دانشجویم، با فقط دو شب غفلت برباد رفت..



۱۳۹۱ دی ۲۱, پنجشنبه

برای تو که نخوانده، اظهار نظر می کنی



بعد ازمراسم جایزه ساخاروف، چند جایی در فضایی مجازی با واکنش هایی تند نسبت به نطق پیش از جایزه خانم عبادی مواجه شدم که چرا عبادی علیه تحریم های اتحادیه اروپا حرفی نزده و حتی خواستار تشدید تحریم ها هم شده است! به دور از انصاف می باشد که متنی را کامل نخوانده ، در موردش اظهار نظر کنیم . امروز در سایت روز آنلاین، ترجمه مصاحبه شیرین عبادی با روزنامه لوموند را دیدم که به موضع ایشان در قبال تحریم ها می پرداخت .نه تنها به مانند همیشه به صراحت از تحریم ها انتقاد کرده و آن را تنها به ضرر مردم ایران دانسته ، بلکه خواهان تشدید آن دسته از تحریم هایی شده است که مستقیما سران ناقض حقوق بشرایران را هدف قرار می دهد . چند نمونه از این نوع تحریم ها در این مقاله ذکر شده است . امیدوارم روزی در جامعه روشنفکری اقلا به درجه ای برسیم که نخوانده، اظهار نظر نکنیم


گزارش

سه شنبه ۱۹ دى ۱۳۹۱

شیرین عبادی در مصاحبه با لوموند:

تحریم ها باید هوشمندانه باشند


کریستوف ایاد

شیرین عبادی، برنده صلح نوبل و مدافع حقوق بشر، که از ژوئن ۲۰۰۹ در انگلستان سکونت دارد، در مصاحبه ای با روزنامه لوموند به سؤالاتی درخصوص تأثیر تحریم های غربی و انتخابات ریاست جمهوری ژوئن ۲۰۱۳ پاسخ داده است. این مصاحبه را می خوانید.

همان طور که می دانید اقتصاد ایران در بحران است. آیا به عقیده شما تحریم های اقتصادی و مالی کشورهای غربی به ثمر خواهند نشست؟ آیا این تحریم ها جمهوری اسلامی را از ادامه برنامه هسته ای اش باز خواهند داشت؟
بی شک این تحریم ها به شکل قابل توجهی اقتصاد ایران را تضعیف ساخته، ولی نتوانسته به سیاست های حکومت جمهوری اسلامی خاتمه دهد. متأسفانه مردم از اثرات این تحریم ها رنج می برند. من همیشه گفته ام که تحریم ها باید هوشمندانه باشند: درواقع تحریم ها باید دولتمردان ایران را نشانه بگیرند، نه مردم ایران را. در همین راستا من بارها و بارها از اتحادیه اروپا خواسته ام که دسترسی سران جمهوری اسلامی به ماهواره های اروپایی را ممنوع کند. زیرا حکومت از آنها برای انتشار تبلیغاتش در مورد شبکه های تلویزیونی و رادیویی خود به زبان فارسی و ۱۵ زبان دیگر استفاده می کند. این شبکه ها نفرت علیه یهودیان و بهایی ها و همچنین اقلیت های قومی مانند بلوچ ها را ترویج می دهند.
این شبکه ها اعترافات زندانیان سیاسی را که تحت شکنجه گرفته شده پخش می کنند. ازطرف دیگر، حکومت ایران در تلویزیون های فارسی زبانی که از خارج از کشور پخش می شوند پارازیت ایجاد می کند. زمانی که یک حکومت بر نقض قانون مصر است، چرا باید امکان استفاده از فن آوری های جدید را به نفع اش ایجاد کرد؟ این نمونه ای از تحریم های هدفمند است که هنوز به مرحله اجرا در نیامده. من از دولت فرانسه می خواهم که شرکت یوتل ست را به فسخ قراردادش با ایران مجبور کند. این شرکت که یک سوم آن متعلق به دولت فرانسه است، تاکنون بجای مسایل مربوط به حقوق بشر تنها به فکر منافع اقتصادی خود بوده.
آیا شما نگران آن نیستید که مسایل حقوق بشر در مذاکرات هسته ای احتمالی به باد فراموشی سپرده شوند؟
سال هاست که مسایل هسته ای بر نقض حقوق بشر ازسوی جمهوری اسلامی سایه افکنده. من این سؤال را از مذاکره کنندگان گروه ۵+۱، دولت هایشان و مردم شان می پرسم: اگر فردا حکومت ایران توقف غنی سازی اورانیوم را بپذیرد و به طور کامل با آژانس اتمی همکاری کند، آیا شما دست خود را به حکومتی که زنان را سنگسار می کند، نوجوانان را زندانی می کند و بلاگرها را زیر شکنجه می کشد، دراز خواهید کرد؟ من از کشورهای اروپایی می خواهم که فقط به منافع اقتصادی خود فکر نکنند، بلکه به فکر امنیت مردم ایران نیز باشند.
تظاهرات ژوئن ۲۰۰۹ ثابت کرد که مردم ایران خواستار تغییرات هستند. سه میلیون ایرانی بدون هیچ هماهنگی قبلی به خیابان ها آمدند تا نارضایتی خود را نشان دهند. مردم در سکوت راهپیمایی کردند و تنها یک شعار را بر زبان آوردند: "رأی من کجاست؟" حتی یک شیشه هم نشکست. جنبش سبز به کل جهان نشان داد که مردم ایران تا چه حد متمدن و صلح جو هستند. متأسفانه در آن روز به روی مردم شلیک کردند. بسیاری دستگیر شدند، شکنجه شدند و به حبس های سنگین محکوم شدند. این جنبش پرده از ماهیت واقعی حکومت جمهوری اسلامی برداشت.
ولی از آن تاریخ تاکنون بسیاری از مخالفان، ازجمله شما، ایران را ترک کرده اند.
ما حتی اگر خارج از ایران باشیم، به مبارزه خود برای دموکراسی و حقوق بشر ادامه می دهیم. دراین زمینه، گردهمایی ها و نشست هایی در خارج از کشور برگزار شده و می شود. شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و توئیتر نیز به خوبی فعال اند. آنهایی که از ایران رفته اند، ایران را ترک نکرده اند. آنها از ایران رفته اند تا بهتر بتوانند برای آزادی ایران گام بردارند.
آیا ممکن است ایرانیان خارج از کشور باعث ایجاد تحول در ایران شوند؟


اینکه چند میلیون ایرانی خارج از کشور بخواهند حکومت را سرنگون کنند بیشتر به مانند شوخی است. بی شک تغییرات باید توسط ۷۵ میلیون ایرانی ای که در داخل کشور زندگی می کنند ایجاد شود.

انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن ۲۰۱۳ برگزار خواهد شد. آیا فکر می کنید شرایط متشنج خواهد شد؟
مردم ایران دیگر به انتخابات اعتقادی ندارند. انتخابات سال ۲۰۰۹ نشان داد که ایجاد تغییر در ایران ازطریق صندوق های رأی امکان پذیر نیست. قانون انتخابات نیز به شکلی طراحی شده تا تعداد بسیار کمی از نامزدها تأیید صلاحیت شوند: درواقع فقط صلاحیت کسانی تأیید می شود که دستگاه های اطلاعاتی رهبر انقلاب به وفاداری آنها اطمینان کامل دارند. مردم عادی در انتخابات شرکت نخواهند کرد، زیرا این فقط یک انتخابات نمایشی است. البته تنش میان طرفداران محمود احمدی نژاد و دیگر جناح های محافظه کار نیز محتمل است.
منبع: لوموند، ۵ ژانویه

--------------------------------------------------------------------------------










صد و پنجاه سالگیت مبارک



پ.ن- متروی لندن ، دیروز پنجاه ساله شد 
 عکس از اینترنت  




۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

به وحید یامین پور


نمی خواستم اصلا خطاب بهت مطلبی بنویسم. فضای مجازی پر شده است از مقاله ، نامه و شعر به تو، فقط امروز به طور اتفاقی عکسی دیدم که دلم نیامد نشانت ندهم .دیگر چیزی نمی گویم، به قول معروف " گاهی عکس ها واضح تر از واژگان سخن می گویند".
برای خودمان ' صبر'  و برایت ' آموزش '  و ' تراپی'  آرزو میکنم. 



الجمع مهما امکن...

شاید من هم روزی نوشتم " چرا آمدم، چرا رفتم ". البه نه مثل آقای رحمانی در مورد کوچ از یک کشور به کشوری دیگر ، بلکه در مورد یک رشته / شاخه / شغل به رشته /شاخه / شغلی دیگر. شاید هم هیچ وقت نرفتم. شایدم بروم و پشیمان بشوم و زود برگردم . خوب، البته شاید هم بشه پل زد. شاید هم بشه از قبلی در بعدی استفاده کرد. خوب اولین استفاده را همین جا می کنم : اولین درس اصول فقه بود " الجمع مهما امکن اولى من الطرح "... پس جمع می بندم، پل می زنم ...ای کاش بشه پلی زد




۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

نه به خاطر پذیرایی اش، به خاطراستقلال اش


فیلم " پذیرائی ساده " را تابستان در جشنواره فیلم ایرانی لندن دیدم. راستش اصلا خوشم نیامد. صحبت های بعد از فیلم کارگردان (مانی حقیقی) ، هم نتوانست نظرم را برگرداند. اما چون درخواست شده بود برای حمایت از سینمای مستقل ، این مطلب را هر کسی به نوعی در فضای مجازی خودش به اشتراک بگذارد، من هم اینجا بازنشر می کنم. .




همزمان با اکران «پذیرایی ساده» در گفت‌وگو با ایسنا،

اظهارات صریح مانی حقیقی درباره‌ی حوزه هنری / «شما اصلا چه‌کاره مملکت هستید؟!»
یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۳

«پذیرایی ساده» به کارگردانی مانی حقیقی این روزها به عنوان چهارمین فیلم تحریمی حوزه هنری اکران شده است اما حاشیه‌های اکران آن همانند سه فیلم قبلی «بی‌خود و بی جهت»، «من مادر هستم» و «من همسرش هستم» آنقدر به متن آمده است که دست‌اندرکاران این فیلم تصمیم گرفته‌اند، شعار تبلیغاتی فیلم‌شان را با توجه به این حاشیه‌ها بنویسند و مخاطبشان را با این پرسش به سینماها دعوت کنند که «چه کسی نمی‌خواهد از شما پذیرایی کنیم؟»

مانی حقیقی درباره‌ی این شعار تبلیغاتی به خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: پاسخ این سوال طبعا حوزه هنری است. وقتی حوزه هنری به خودش اجازه می‌دهد بدین شکل به فیلم‌ها حمله کند، ما هم می‌توانیم از این حمله‌ها استفاده تبلیغاتی کنیم.

وی تصریح کرد: به هر حال وضعیت به شکلی درآمده است که استقبال مردم از فیلم های تحریمی به مخالفت عمومی با سیاست‌های حوزه هنری تبدیل شده. مردم دارند در واکنش صریح به سیاست‌های ارتجاعی حوزه هنری از این فیلم‌ها استقبال می‌کنند.

بخشی از فروش به کیفیت خود فیلم‌ها برمی‌گردد اما ...

کارگردان «پذیرایی ساده» در پاسخ به اینکه این حاشیه‌ها باعث فروش بیشتر فیلم‌های تحریمی نشده است؟ گفت: طبعا بخشی از فروش به کیفیت خود فیلم‌ها برمی‌گردد اما بخشی که به این حاشیه‌ها مربوط است را نمی‌توان کتمان کرد. حاشیه‌های این فیلم‌ها موجب فروش بیشتر آنها شده است. مردم به تماشای این فیلم‌ها می‌روند تا نشان بدهند در این جنگ، طرفدار فیلمسازان و فرهنگ کشورشان هستند.

وی یادآور شد: مردم در کوچه و خیابان دائم به من می‌گویند که ما می‌خواهیم دوسه بار فیلم را ببینیم تا به حوزه هنری ثابت کنیم نباید این کار را با فیلم‌ها می‌کرد. این حمایت گسترده مردمی یکی از دلپذیرترین اتفاقاتی است که در این چند ساله شاهدش بوده‌ایم.

مانی حقیقی درباره‌ی اینکه آیا به خاطر تحریم حوزه هنری برای اکران دغدغه یا نگرانی داشته است، گفت: اصلا نگران نبودم. روند ساخت «پذیرایی ساده» کاملا قانونی بود و من از همان اول کار با وزارت ارشاد در تماس بودم. وقتی شایعه تحریم این فیلم‌ها به گوشم رسید، هم با مدیران حوزه و هم با مدیران ارشاد در ارتباط بودم.

وی یادآور شد: مدیران وزارت ارشاد که تنها نهاد قانونی برای بحث درباره مسایل مربوط به اکران هستند دائما به من اطمینان می‌دادند که جای هیچ نگرانی نیست و فیلم قطعا اکران خواهد شد، در حالی که مدیران حوزه هنری که در این بحث هیچ‌کاره هستند به شایعه‌پراکنی و جوسازی درباره جلوگیری از اکران فیلم می‌پرداختند. من هم کاملا برخلاف بدبینی‌های اطرافیانم و علی‌رغم دخالت‌های بیجای مدیران حوزه به حرف آقایان عرفان‌منش و عظیمی اطمینان کردم و خوشبختانه این باورم درست از آب درآمد و وزارت ارشاد برای اکران فیلم مصرتر شد.

گفتند «پذیرایی ساده» تلخ است/ آژانس شیشه‌ای را هم اکران نمی‌کردیم!

کارگردان «پذیرایی ساده» در بخش دیگری از این گفت وگو در پاسخ به اینکه مشکل حوزه هنری با «پذیرایی ساده» چیست؟ توضیح داد: بعد از عید نوروز که بحث غیر رسمی تحریم برخی فیلم‌ها پیش آمد، ابتدا به حوزه هنری برای بررسی صحت موضوع زنگ زدم. آنها اول وجود چنین لیستی را کتمان کردند ولی بعد که اصرار کردم، جلسه‌ی مفصلی را با من ترتیب دادند که اکثر مدیران حوزه هنری در آن حضور داشتند.

وی یادآور شد: در آن جلسه علاوه بر «پذیرایی ساده»، درباره‌ی فیلمهای دیگر هم صحبت کردیم. آن‌ها برای تحریم هر کدام از فیلم‌ها دلیلی می‌آوردند که از نظر من همه این حرف‌ها بی‌منطق و ناموجه می‌آمد. به فیلم من که رسیدند، گفتند فیلم تو را تحریم می‌کنیم چون تلخ است. حیرت کردم. پرسیدم مگر نیمی از فیلم‌های معتبر بعد از انقلاب تلخ نیستند؟ سوالم منطقی بود و آنها جوابی نداشتند. بعد هم که بحث مصداقی پیش آمد، گفتم مگر «آژانس شیشه ای» فیلم تلخی نیست؟ و آنها گفتند اگر این فیلم هم الان ساخته شده بود ما آن را تحریم می‌کردیم. متوجه شدم که بحث جدی نیست و این آقایان تصمیم خودشان را گرفته‌اند و قرار نیست با منطق و استدلال حرف بزنیم. از نظر من کاملا مشخص بود که دل خودشان هم با سیاست‌هایشان همسو نیست و مجبورند با سفسطه و بهانه‌جویی بحث کنند، بنابراین من با آدم‌های جدی و عادل طرف نبودم و آن‌ها هم حرف خودشان را نمی‌زدند و داشتند سیاست‌هایی که به آن‌ها ابلاغ شده بود را طوطی‌وار تکرار می‌کردند. با افراد بی‌عزتی طرف بودم و فضای جلسه برایم جدی نبود. به همین دلیل ادامه‌ی بحث را بی‌معنی دانستم و رها کردم. بلافاصله بعد از آن جلسه قرار شد فیلم‌سازهای تحریم شده در کنار هم حرکتی را شروع کنند که عواقبش را دیدید.

وی ادامه داد: من زیاد اهل این نوع دسته بندی‌ها نیستم ولی در این مورد خاص فکر کردم اتحاد این فیلم‌سازان کار عاقلانه‌ای است. روشن بود که ما در کنار یکدیگر خیلی بهتر می‌توانیم در مقابل این حرکت غیرعقلانی بایستیم و سرانجام هم این اتحاد ما نتیجه داد، چون فضا بعد از نشست مطبوعاتی‌مان به نفع ما شد و تا الان هم چهار فیلم از شش فیلم تحریمی اکران شده‌اند و فروش بسیار خوبی هم داشته‌اند و چیزی که من را متحیر می‌کند این است که این آقایان هنوز پشت میزشان نشسته‌اند و علی‌رغم این رسوایی بزرگ استعفا نداده‌اند.

مانی حقیقی در پاسخ به اینکه آیا پیش بینی می‌کردید اگر میان فیلم سازان تحریمی همدلی نباشد، وزارت ارشاد هم کوتاه می‌آمد؟ گفت: بعید نمی دانم، فکر می کنم همدلی و اتحاد سازندگان این شش فیلم مهم‌ترین نقطه عطف این داستان است و به شما اطمینان می‌دهم که این همدلی تا پایان اکران هر شش فیلم ادامه خواهد داشت.

باید از حوزه هنری پرسید؛شما اصلا چه‌کاره هستید؟!
کارگردان «پذیرایی ساده» درباره‌ی اینکه آیا حوزه هنری به شرط حذف برخی از صحنه‌ها حاضر می‌شد فیلم را اکران کند به ایسنا گفت: بله، آنها پیشنهاد حذف چند سکانس را دادند تا فیلم را در سینماهای حوزه هنری اکران کنند. اما من طبعا قبول نکردم. من برای ساخت این فیلم مراحل قانونی را پشت سرگذاشته بودم و بعد از ساعت‌ها بحث و گفتگوی منطقی و مستدل، اصلاحیه‌های مفصل شورای نمایش وزارت ارشاد را به شش ثانیه حذف از فیلم رسانده بودم. بنابراین طبیعی بود که حاضر نباشم به حرف‌های گروهی گوش بدهم که نه مشروعیت دولتی دارند، نه جایگاه مردمی، و نه درک و فهمی از هنر.
وی خاطرنشان کرد: اقدام حوزه هنری مثل این می‌ماند که صنف میوه فروش‌ها از ما بخواهد اگر فلان سکانس را حذف بکنیم، فیلم را تماشا می کنند! یا مثلا کسانی که در سینما بلیت پاره می‌کنند بگویند ما حاضر نیستیم بلیت‌های این فیلم را پاره کنیم چون با فلان دیالوگ مشکل داریم. خب، داشته باشید! نظرتان محترم است، ولی در مملکت ما نظر محترم شما مشروعیت اجرایی ندارد و نباید هم داشته باشد.
حقیقی تاکید کرد: باید از حوزه هنری پرسید شما اصلا چه کاره هستید که با این همه غرور و تکبر برای هنرمندان مملکت حکم صادر می‌کنید؟ شما صرفا صاحب تعدادی سینما هستید. اگر خیلی عاقلید بروید کار خودتان را درست انجام بدهید و در مسائلی که به شما مربوط نیست دخالت نکنید.
کارگردان «پذیرایی ساده» در پاسخ به اینکه آیا سینما «آزادی» در فروش فیلم شما تاثیر ندارد؟ گفت: بعد از فروش چشمگیر سه فیلم تحریمی دیگر متوجه شدیم سینما «آزادی» در فروش فیلم‌ها تاثیرچندانی ندارد و ما وقت خودمان را تلف کردیم که با حوزه هنری درباره سینما آزادی صحبت کردیم. این گفت‌وگو واقعا در شان ما نبود.
امیررضا کوهستانی یک رفیق ایده‌آل است

مانی حقیقی در پاسخ به اینکه آیا به نظر شما «پذیرایی ساده» فیلم تلخی است؟ گفت: بله، فیلم تلخی است. طبعا ما از ابتدا ننشستیم بگویم می‌خواهیم فیلم تلخ بسازیم، ولی سازوکار قصه طوری پیش رفت که به لحظات تلخی در داستان رسیدیم.

او درباره‌ی نگارش فیلم نامه‌ی «پذیرایی ساده» با همراهی امیررضا کوهستانی گفت: نمایش‌های کوهستانی را از «تجربه‌های اخیر» به بعد دنبال کرده‌ام و به نظرم بهترین کارهای تئاتر ما را در چند سال گذشته کوهستانی روی صحنه برده. بعد از تماشای نمایش « 17 دی کجا بودی؟» احساس کردم از لحاظ دیالوگ نویسی و سلیقه بسیار به هم نزدیکیم. از او دعوت به همکاری کردم و او هم لطف کرد و پذیرفت.
وی در عین حال خاطرنشان کرد: فیلم‌نامه‌نویسی مشترک یک جور رفاقت است و باید فردی را انتخاب بکنی که علاوه بر اینکه کارش خوب باشد بتوانی با او رفاقت بکنی، چون قرار است برای نگارش فیلم‌نامه ساعت‌های زیادی کنار هم باشیم. امیررضا کوهستانی یک رفیق ایده‌آل است.
کارگردان «پذیرایی ساده» درباره‌ی انتخاب بازیگران تئاتری برای فیلمش هم گفت: نمی‌شد نابازیگر انتخاب کرد چون بعضی از این صحنه‌ها توانایی زیادی را در بازیگری لازم داشت. در عین حال اگر چهره‌های آشنا را برای نقش‌های فرعی فیلم انتخاب می‌کردیم فضای فیلم به حد کافی غریب به نظر نمی‌رسید. بنابراین به سراغ بازیگرهای حرفه‌ای بسیار توانایی رفتیم که خیلی هم شناخته شده نباشند و معمولا می‌توانیم آنها را در تئاتر پیدا کنیم.

خیلی مقاومت کردم که بازی نکنم / انتخاب اول گلزار بود

مانی حقیقی درباره ی اینکه چرا خودش در فیلم بازی کرده است به ایسنا گفت: قرار نبود بازی کنم ، خیلی هم مقاومت کردم. ابتدا بازیگران مختلفی را مدنظر داشتم و به اولین کسی که فکر کردم، محمدرضا گلزار بود.

وی تصریح کرد: فقط به دلیل گیشه نبود که به گلزار فکر کردم، به خاطر ویژگی‌های دیگری مثل نگاه سردش او را مدنظر داشتم. بعد که درباره‌ی حضور آقای گلزار و بازیگران دیگر به نتیجه نرسیدیم، چون دیگر وقتی باقی نمانده بود قرار شد خودم بازی کنم، چون خودم حداقل می‌دانستم چه می‌خواهم و روی ویژگی‌های شخصیت تسلط داشتم.
وی در عین حال یادآور شد: از ابتدا نقش زن اصلی فیلم برای ترانه علیدوستی نوشته شده بود.

به روشنفکر بودن خودم افتخار می‌کنم

مانی حقیقی در بخش دیگر این گفت وگو درباره‌ی اینکه برخی فیلمش را به جریان روشنفکری منتسب می‌کنند، گفت: معنی این حرف را نمی‌فهمم. اساسا فیلم سازی و هنر به طور کلی یک مقوله‌ی روشنفکرانه است و همه‌ی فیلم‌ها، خصوصا فیلم‌های اجتماعی، در قالب روشنفکری ساخته می‌شوند.
کارگردان «پذیرایی ساده» تاکید کرد: البته من به روشنفکر بودن خودم افتخار می‌کنم و به دیگران هم پیشنهاد می‌کنم هر چه زودتر روشنفکر بشوند!







۱۳۹۱ دی ۱۸, دوشنبه

آدم های بی تقصیر روی اعصاب این روزهای من

دو تیپ آدم هستند که به شدت این روزها روی اعصابم اند:
 
تیپ شماره اول ، دائم از لاغریشان شاکی هستند : " خیلی ناراحتم که این قدر لاغر شدم، از خودم بدم میاد همه شلوارام برام گشاد شدند. به نظرت چه کار کنم کمی وزن اضافه کنم ؟  پنیر خامه ای ؟ پیتزا ؟ شکلات ؟ وای ببین این قدر لاغر شدم این کت داره به تنم زار میزند!  ... "

٢. تیپ شماره دو ، مرتب به انگلیسی مقاله می دهند و گه گاه برای دلگرمی و ... می گویند  :" خوش به حالت چقدر فارسی ات خوبه ! ای کاش من هم میتونستم فارسی بنوسیم. .. فارسیم خیلی بد شده
 ...
البته منظور طعنه  به دوستانی که چنین مطالبی را عنوان می کنند نیست. چه دوست شماره یک واقعا از فرط لاغری به قول خودش در حال شکستن است و دوستان شماره دو هم خوب یا این جا به دنیا آمده اند و یا از سنین خیلی پایین اینجا بوده اند  و قاعدتا به زبان انگلیسی برای نوشتن مسلط تر هستند.  به عبارت بهتر ، مثل من که همیشه میگویم ، میتوانم اگر وقت بگذارم انگلیسی بنویسم ولی خوب " فارسیم بیشتر میاد" ، آن ها هم حتما " انگلیسی " شان بیشتر میاد..
ولی خوب به یک آدمی که همیشه  فکر کرده که چه بخورد که چاق نشود ، ( البته نه که در خط رژیم و این جور چیز ها هم بوده باشد ولی خوب اقلا بیخبر از کالری آن چیزی هم که میخورده نبوده و هیچ وقت هم مشکل از فرط لاغری  شکسته شدن هم نداشته! )، و با وجود شش سال اقامت در خارج از کشور و تحصیل در مقطع دکتری در دانشگاه انگلیسی زبان هنوز فارسیش بیشتر میاد، دیگه خیلی زور داره این حرف ها را شنیدن ، ... . !

۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

جنگ بدن با بدن

  
نمی دانم از چه وقت بود دقیقا که دمای بدنم، بنای ناسازگاری با محیط را گذاشت و هی من گاه و بی گاه سردم می شد. به معنای واقعی کلمه " می لرزیدم " ... اگر باران می بارید، سردم می شد. از سفر طولانی بر می گشتم، سردم می شد. ( یادم میاد یک بار که از ایران به کانادا برمی گشتم و چیزی نزدیک به ٢٠ ساعت در راه بودم )  در چله تابستان وقتی رسیدم کانادا، زیر ٢ تا پتو تا شب از سرما فقط  لرزیدم (
اگه ناراحت ، دلتنگ یا دل آزرده می شدم هم باز حتما سردم می شد . اگر استرس داشتم، بدنم یخ میکرد . آن هم از نوع یخ و سرمایی که خواب از سر بپراند ...
اولین باری که به میزان تفاوت درجه بدنم با محیط  پی بردم، یکی از همان شب های سردی بود که از فرط  سرما خوابم نمی برد. خانه هم با درجه حرارت مرکزی کنترل می شد  و از یک حدی  بیشتر گرم نمی شد که لابد برای طبع مردم آن منطقه یا حتی افراد عادی مناسب بود ولی برای منی که بدنم شروع به اعتصاب سرمای خشک کرده بود، قطعا نه
بیشتر از سه تا پتو در خانه نداشتم که آن هم کفاف نکرد ... آخر سر تنها راه حلی که به ذهنم رسید دوش آب گرم که نه ، آب داغ بود...
این را یادمه که فقط شیر آب گرم را باز کردم و اقلا یک ١٥-٢٠ دقیقه ای رفتم زیرش تا بدنم اعتصاب سرمایش را شکست   ... 
نمیدانم این همه نیاز به گرما از کی و چه وقت دقیقا شروع  شد ولی نیازی بود که هروقت احساس می شد ، اجابتش میکردم : اگر می شد درجه حرارت را خیلی بالا می بردم ، اگه نه دوش آب گرم  مایل به داغ  خب همیشه بود. سر کار یا دانشگاه، خوش کن دست شویی گرمای کافی داشت آن قدر که چند دقیقه ای را زیرش بایستم و گرم بشوم ..
فکر می کردم خوب نیازی طبیعی است و باید بر طرف بشه تا اینکه کم کم سر و کله یک سری اگزما در نقاط مختلف بدن پیدا شد. از این دکتر به آن دکتر و از این آزمایش به آن آزمایش ...تا این که یک دکتر از دمای خانه و اتاقم پرسید و وقتی که از وضعیتم بهش گفتم ، گفت : " شک نکن که مال گرما است." امتحان کردم و کمی سرما تحمل کردم،  دیدم یک کمی اگزماها بهتر شدند ولی ادامه ندادم ،به تحمل سرما نمی ارزید ...
اگزماها گاهی بهتر می شوند گاهی بدتر ، ولی هنوز کاملا خوب نشده اند   ،
.و هنوزهم گاهی اگزما ها را به بهای سرما و گاهی سرما را به بهای رهایی از اگزما ، تحمل می کنم 
  اما امان از وقتی که بدن بخواهد با خودش لج کند، که به نظرم یکی از بدترین نوع لج کردن ها است   ...  

۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

آینه بازی از منظری دیگر


من آدم آینه بازی هستم ( هرچه فکر می کنم اصطلاح بهتری پیدا نمی کنم). آینه خیلی زود حواسم را پرت میکند . تو رستوران که میرم، اگه دیوارش آینه داشته باشد، سعی می کنم حتما پشت به آینه بنشینم. هر چه باشه حالت قشنگی ندارد که روبروی یک ( یا چند نفر) بنشینی و موقع  حرف زدن به جای این که به صورت طرفت نگاه کنی، به آینه روبرویت زل بزنی . در اتاقم آینه قدی ام را طوری  گذاشته ام که وقتی پشت میزم می نشینم ، چشمم بهش نیفته . نمیدانم چه کرمی درونم هست که وقتی آینه ای جلویم ظاهر میشود ، میخواهم فقط بهش زل بزنم. آینه قدی دم در ورودی خانه، همیشه باعث میشود که چند دقیقه ای دیرتر از خانه بزنم بیرون . ناگفته نماند که تا حالا هم کم، برای این عادت زل زدن به آینه ' ام ، دست انداخته نشده ام. یکی از دوستانم همیشه به شوخی بهم میگه"'  
  خود شیفته، چقدر خودت را در آینه میبینی؟ " 
به شوخی بهش میگم: " اولا که آدم ها باید به اسمشان بخورند. بیخودی که اسم من را " نرگس / نارسیست " نگذاشته اند. حتما می دانید که نارسیسست ، اسم شاهزاده ای ( افسانه ای) در یونان است که عاشق خودش بوده و هر روز به رود خانه کنار کاخ اش میرفته و عکس خودش را در آب میدیده . تا این که یک روز برای این که به شخص به گمان خودش درون آب برسد، خودش را در درون رودخانه می اندازد و غرق میشود. همان جا در محل غرق شدنش گل نرگس میروید . ( این افسانه ای است که یونانی ها ساخته اند برای ریشه اسمم .) به یکی دیگر از دوستانم که با شوخی بهم میگه که تو آدم خودخواهی هستی و فقط خودت را دوست داری ، میگویم : " آره اصلا مگر درعرفان نمی گویند که عشق به هستی، از عشق به خودت شروع  میشود. تا خودت را دوست نداشته باشی، نمی توانی کس دیگری را دوست داشته باشی ؟"  "
اما ، یک نکته و نگاهی که هیچ کسی بهش توجه نمیکند، اینه که میشود به آینه نه برای دیدن زیبایی ها که ، برای یافتن و رفع عیب ها نگاه کرد .
همیشه این طور نیست که به آینه نگاه کنم چون که مثلا از " ترکیب رنگ ها"  یا " مدل موهایم " خوشم می آید ، خیلی وقتا نگاهم به آینه میافته و فکر میکنم چیزی درست نیست، چیزی سر جایش قرار نگرفته ...
آینه چون نقش تو بنمود راست ... 
.

بازهم از دردسرهای تکنولوژی...


امروز صبح دریک مکان کاملا رسمی و تا حدی ایرانی بودم ، داشتم از وسط راه پله رد می شدم که یک دفعه ای یک آهنگ کاملا مفرح ایرونی شش درچهار پخش شد . اولش فکر کردم اشتباه شنیدم بعد که قطع نشد، گفتم : " ای ول، عجب جای باحالیه این جا ، نگاه به ظاهر خشکش نکن، کدوم اداره وسط روز آهنگ قری پخش می کنه آن هم از نوع ایرونیش"! . ...

یک کم دیگه گذشت ، دیدم همه نگاه ها به سمت من برگشته و صدا هم از کیف من میاد .
سراسیمه کیفم را باز کردم و دیدم بله ، بازهم آیفونم قفل نشده و ازشانس بد رفته یوتیب آخرین آهنگی را که گوش میکردم آورده ( که از بخت بد آهنگ قری آذری بود که یکی از دوستان فرستاده بود). شانس هم ندارم خدا شاهده شب قبلش داشتم شاملو گوش می کردم، نمی شد حالا یوتیب ام روی آن میماند؟
خلاصه خرابی قفل آیفون امان امروز بسی باعث انبساط خاطر اطرافیان و شرمندگی اینجانب گشت
نکته اخلاقی : در هنگام مراجعه به مکان های رسمی و آبرودار حتما از قفل شدن موبایل و آیفون خود اطمینان حاصل کنید، ولی نکته مهم تر آن که همیشه مراقب آخرین آهنگ اجرا شده بر روی آیفونتان باشید .