۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

My Report on the Qesas punishment (retribution punishment in Islamic law) for ‪‎acid throwing‬. Is it un-Islamic to ban the Qesas punishments? ‪‎Hassan Yousefi Eshkevari‬, a prominent religious intellectual, argues that there is nothing un-Islamic in abolishing the Qesas punishments ...


 

 

 دوشنبه 06 آوریل 2015 نرگس توسلیان

چشم در برابر اسید، ریشه های اجتماعی و دینی یک حکم (بخش دوم)


۱۲ اسفند ماه سال گذشته، اولین حکم اجرای قصاص اسید پاشی در زندان رجایی شهر به اجرا در آمد. ابعاد حقوقی و اجتماعی این نوع مجازات را درگزارش قبلی مورد بررسی قرار دادیم. در این قسمت نظر حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر و نواندیش دینی را می خوانید.


یوسفی اشکوری، نواندیش دینی معتقد است در برخورد با احکام شریعت سه رویکرد کلی وجود دارد: "رویکرد اول همان دیدگاه سنتی رایج است که معتقد است که هر آن چه که در کتاب و سنت آمده تا الی قیامت غیر قابل تغییر خواهد بود. این گروه از فقها معتقدند اجتهاد در برابر نص ممنوع است. بنابراین بحث در مورد آیات قران را فقط محدود به معنای مستفاد از آیات دانسته و معتقدند که هنگامی که نصی وجود داشته باشد - و این نص هم صریح و روشن باشد - دیگر هیچ فقیهی نمی تواند در مورد این که احکام مورد اشاره نص موقت هستند یا جاودانه بحث کند؛ بلکه معتقدند که تمامی احکامی که در قرآن بیان شده اند صرف نظر از نتیجه ای که ممکن است داشته باشند، باید تا روز قیامت اجرا شوند. آقای خمینی در این ارتباط جمله معروفی داشت و می گفت ما مامور به تکلیف هستیم و نه مامور به نتیجه. این دسته از فقها تقریبا اجتهاد فعال را نمی پذیرد و فقط تا این حد تفحص را می پذیرند که فرضا تحقیق کنند که آیا در مورد حدیثی خاص سلسله سند آن درست است یا خیر، اما آن هنگام که بر فقیهی از این گروه مسلم شد که سندی قابل استناد و معتبر است، دیگر هیچ تغییری را در آن متصور نیستند."


اشکوری در مورد جریان دوم می گوید: "جریان دوم از حدود ۱۵۰- ۱۰۰ سال قبل از بطن جریان اول به وجود آمده و هنوز هم در میان برخی از علما وجود دارد. این جریان در چهارچوب همان تفکر قبلی اجتهاد را تا حدودی در مورد برخی از احکام -  نه احکام ذکر شده در قران بلکه فقط در مورد احکام ذکر شده در روایات و آرای فقهای گذاشته - می پذیرد. این جریان هر چند یک جریان مستقل از جریان اول نیست ولی به هر حال جریانی است که از پیش از انقلاب وجود داشته و بعد از انقلاب هم برخی از فقها بر اساس آن فتاوایی صادر کرده اند مانند آقای منتظری که بر اساس همین روش در برخی از احکام مهم مانند ارتداد، حقوق زنان و بهایی ها و ... اجتهادهای خوبی کردند. همچنین آقایان صانعی، جناتی و احمد قابل نیز در زمره این دسته از فقها قرار می گیرند."


اشکوری، خودش را متعلق به دسته سوم از فقها دانسته و می گوید: "دسته سوم از فقها معتقد هستند هیچ یک از احکام اجتماعی اسلام (معاملات) جاودانه نبوده و از اول هم قرار نبوده که تا روز قیامت غیر قابل تغییر باشد. تقریبا تمامی چهره های شاخص روشنفکری دینی امروز از جمله آقایان سروش، مجتهد شبستری، کدیور، آقاجری و علوی تبار متعلق به این گروه هستند. این گروه از فقها معتقدند اصل بر تغییرپذیری احکام است، مگر آن که خلافش ثابت شود. البته این دیدگاه در بین فقهای گذشته نیز وجود داشته است. فرضا شیخ محمد عبده در ۱۵۰ سال پیش چنین می اندیشیده یا مثلا اقبال لاهوری - که حتی قرآن را هم کتاب قانون نمی دانست- چنین دیدگاهی داشت. بعدها نیز همین دیدگاه به شکلی در حرف های بازرگان، طالقانی و شریعتی جلوه گر شد، هر چند که به شفافی این دوران نبود. بنده هم من طبعا متعلق به گروه سوم هستم. بنابراین معتقد هستم هیچ یک از احکام شریعت اسلام (از جمله حدود، ارتداد، قصاص، حضانت، سنگسار و ... ) جاودانه نبوده و از ابتدا هم قرار نبوده که جاودانه باشند چرا که چنین امری نه مفید است و نه ممکن."


اشکوری با آوردن این مقدمه سپس به طور خاص به بیان نظر هر یک از این گروه از فقها نسبت به مساله قصاص پرداخته و می گوید: "در مورد بحث قصاص آیه ۴۵ سوره مائده  فقهای گروه اول اعتقاد دارند نص قرآن در این مورد صریح است و چشم را در مقابل چشم قرار داده است، بنابراین این حکم تا روز قیمت در هر زمان و مکانی باید اجرا شود. فقهای گروه دوم نیز قصاص را قبول دارند اما سعی کرده اند که با افزودن تبصره هایی  بر آن، اعمال آن را کمی محدود تر کنند ولی اساسا آن ها هم معتقدند که قصاص بدان شکلی که در قرآن آمده حکم الله است و باید در هر زمان و مکانی اجرا شود."


در مورد مجازات قصاص، اشکوری می گوید: "بنده به عنوان فقیهی از نوع سوم با اصل قصاص به عنوان مجازات موافق هستم. به هر حال هنگامی که جرمی اتفاق می افتد، مجرم باید مجازات شود اما این مجازات باید شرایطی داشته باشد. هدف از اجرای مجازات باید عدالت باشد اما عدالت مفهومش در زمان و مکان ممکن متغیر است. امروزه دیگر عدالت به این معنا نیست که اگر کسی دست شما را قطع کرد، باید دستش بریده شود تا عدالت اجرا شود. مفهوم مجازات نیز از ۱۴۰۰ سال بیش تاکنون تغییر کرده است."


این پژوهشگر دینی با تاکید بر اینکه آن موقع نه علم حقوقی وجود داشت، نه قانونی مدونی و نه آیین دادرسی کیفری، می گوید: "آن موقع نظام قبیله ای جاری بود و طبق سنت اعراب پیش از اسلام، رئیس هر قبیله فردی را که به مقررات آشنایی بیشتری داشت و عادل بود به عنوان قاضی انتخاب می کرد و از وی می خواست فصل خصومت کند. مقررات آن زمان هم بسیار آسان بود: "البینه علی المدعی و الیمین علی المنکر" یعنی قاضی از شخص مدعی می پرسید که دلیلش چیست؟ اگر فرد مورد نظر دلیل قانع کننده ای داشت، قاضی بر اساس آن حکمی متناسب با آن زمان ومکان صادر می کرد. اگر مدعی  دلیلی نداشت، قاضی از شخصی که علیه اش شکایت شده بود، درخواست می کرد که سوگند بخورد. اگر شخص سوگند می خورد که بی گناه است قاضی می پذیرفت. منتهی امروزه ابزارها تغییر کرده است و دیگر نمی توان به همین سادگی حکمی صادر کرد. امروزه  روش های زیادی هم چون انگشت نگاری، بازجویی، دادرسی، دادگاه اول و دادگاه دوم، وکیل و ... وجود دارد و تمامی این مسایل هم برای یک هدف ایجاد شده است و آن اجرای عدالت است. خوب حالا بر اساس قاعده کلی می توانیم بگوییم که در این جا مساله قصاص به شکل "النفس و بالنفس و العین بالعین" دیگر موضوعیتی ندارد و با توجه به شرایط دنیای امروز، معیار عدالت و تناسب بین جرم و مجازات تغییر کرده است. امروزه دیگر تناسب بین جرم و مجازات بدین صورت که اگر چشمی از بین رفته چشمی دیگری باید از بین برود تعریف نمی شود بلکه جرم به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته می شود و پیامدهای اجتماعی اجرای مجازات در نظر گرفته می شود. بنابراین فرضا اگر شما بخواهید در یک جامعه ای که فقر وجود دارد دست دزد را ببرید ممکن است با صدها دست بریده روبه رو شوید و این دست های بریده خود بعدا هزاران مشکل ایجاد خواهند کرد."


اشکوری با تاکید بر این که این قوانین قصاص برای زمان صدر اسلام عادلانه بوده اما با تغییر معنای عدالت دیگر نمی توان آن ها را عادلانه فرض کرد، می گوید: "اگر تمامی این آیات را در کنار هم قرار دهیم و زمینه های تاریخی آن را بررسی کنیم متوجه می شویم که مجازات هایی که در صدر اسلام جعل شده اند، جملگی در جهت محدود کردن خشونت بی پایان اعراب آن زمان بودند، چرا که بر اساس نظام قبیله ای آن زمان اگر یک جنازه بر زمین می افتاد صدها جنازه بر زمین می افتاد. بنابراین قرآن خیلی عاقلانه با این مساله برخورد کرد و اجازه نداد که در برابر یک چشم، ده چشم در آورده شود اما اعمال این نوع مجازات ها در زمان حاضر نه تنها محدود کردن خشونت نیست که مصداق بارز اعمال خشونت است."

 http://iranwire.com/features/7318/

هیچ نظری موجود نیست: